♦️مهر آمد، صدای بی مهری بلند است!
✍️زهرا نجاتی
مردمی را می بینیم که از پس ساده ترین وابتدایی ترین نیازهای ضروری بر نمی آیند. خانواده های دانش آموزانی را می بینیم که در خرید لوازم تحریر فرزندان شان در مضیقه اند. دانش آموزانی که در معرض بی رحمی و شقاوت و حتی افسردگی قرار می گیرند.
پرخاشگری معلول افسردگی ، ناکامی ، موقعیت های ناخوشایند و تنفر انگیز مثل فقر و.. است. دانش آموزی که دربین هم کلاسی هایش تحقیر و تخفیف شود چگونه می تواند با دانش آموزان دیگر رقابت نماید.
کاش میشد وضعیت نابهنجار تهیدستان را تشریح کرد و توضیح داد که این طیف از جامعه چگونه بیمار می شوند و چگونه از نبود مداوای کافی با پیشانی عرق کرده و لرزش دستها جان می سپارند…
چگونه خودمان را متقاعد کنیم که زندگی مان بیهوده نبوده است. متاسفانه فقر و درد و رنجش برای خیلی ها آشناست. فقرا به کلی تنها هستند. باد تندی می وزد و شاید به انتهای نیک بختی رسیده ایم که توان کمک رسانی را نداریم. تورم، پس انداز طبقه متوسط را به اتمام رسانده است. روحیه آدمها خسته است صداهایی را می شنویم که نامفهوم اند.
زندگی انسان ها مملو از رنج ،مصیبت ، ناکامی و تلخی ها و دردهاست، واین روی زندگی موجب دلخوری و ناراحتی از چرخ گردون ، فلک و ملک و دنیاو….می شود. طاقت ها ،طاق شده است. خانه ای که در آن فقر بیاید خنده می رود.
در منطقه ما ثروتمندان سرمایه خود را صرف خرید خانه های متعدد می نمایند و سپس اجاره می دهند با رهن و اجاره های آنچنان که کمر هر مستاجر ی را می شکند. وجود خیریه هایی که به درآمدزایی مستمندان توانا از نظر جسمی و فکری بینجامد می تواند التیامی بر این درد مزمن باشد. کاش ثروتمندان بخشی ،آری فقط بخشی از سرمایه خود را برای راه اندازی کارهای تولیدی به کار می گرفتند و اندکی از رنج های این انسان های کم توان را تامین می کردند …
کاش شکاف طبقاتی بین ثروتمندان و فقیران ،انسانیت ،شرف و مردانگی را از جامعه نگیرد…
کاش..
این روزها کسانی را می بینیم که دستشان از تمام راه های کسب درآمد کوتاه شده است.
در این روزهای آغازین مهر، که صدای بی مهری عجیبی در فضا می پیچد دانش آموزان یتیم و مسکین ناتوان را دریابیم.
بدبختی و فقر سر وصدای بلندی دارد اما افسوس که این صدا را ثروتمندان نمی شنوند.
راستی
چرا غم بینوایان ، اغنیا را اندوهگین نمی کند؟.
دیدگاهها
دیدگاهتان را بنویسید
بلای فقر، یکی از آسیبهای اجتماعی- اقتصادی است، که ریشه در عدم توزیع عدالت اجتماعی دارد. مردم درویش مسلک دلفان که قرنهاست با خوی قناعت و همدلی با همنوعان زیست کرده اند. الان قشر متوسط خودش محتاج است. بیکاری سرپرست خانواده ، و گاه بیمار بودن بزرگترها. الان طبق اخبار شفاهی به نقل از مسئولان آموزش و پرورش بیش از هفتصد هزار دانش آموز موفق به ثبت نام نشده اند. برخی از آنها احتمالا” به خاطر فقر خانواده، ترک تحصیل کرده اند. هجوم افغانها، و آموزش و پرورش رایگان برای آنها مزید بر این فقر و فلاکتبارمان شده است. به قول فرمایش نگارنده شکاف طبقاتی و عدم برخورداریامکانات کافی نهادهای مددکار برای نجات خانواده های مددجو همه اخبار ناخوشایندی هستند، که عقده ای بودن، افسردگی و پرخاشگری بر علیه خود یا دیگران در جامعه شکل می گیرد. به نظر نگارنده، ماده گاو ایران زمین از دست اختلاسها، و کمکهای نظامی به دیگران شیرش خشکیده و رمق ندارد. الان نزدیک ۹ میلیون نفر که اکثرا” جوان هستند، خارج از کشورند. بر طبل جنگ کوبیدن و خسارت پشت سر هم چنان کشور و مسئولان را مستاءصل کرده است، که شیرازه حیات اجتماعی و فرهنگی را از هم گسسته است. اگر جلوی زیاده خواهی مسئولان را بگیرند، قطعا” بیکاری کاهش می یابد. قدرت خرید بالا می رود و ما شاهد دانش آموزان به شدت فقیر نخواهیم بود.
درود بر شما استاد لطفی بزرگوار